نیکی و بدی که در نهاد بشر است
شادی و غمی که در قضا و قدر است
با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل
چرخ از تو هزار بار بیچاره تر است
«« هرچند که رنگ و بوی زیباست مرا
چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا
معلوم نشد که در طرب خانه ی خاک
نقاش ازل بهر چه آراست مرا »»
«« بر خیز زخواب تا شرابی بخوریم
زان پیش که از زمانه تابی بخوریم »»
«« کین چرخ ستیزه روی ناگه روزی