توجه : روز های تعطیل جزء روز امتحانات محسوب نمی شود.
|
نام امتحان |
تاریخ |
روزهفته |
ساعت |
چندمین روز امتحانات |
|
زبان عمومی |
26/10/84 |
دوشنبه |
8 صبح |
اول |
|
ریاضی عمومی 3 |
26/10/84 |
دوشنبه |
10 صبح |
اول |
|
آنالیز ریاضی 1 |
27/10/ 84 |
سه شنبه |
8 صبح |
دوم |
|
جبر خطی |
8/11/84 |
شنبه |
10 صبح |
دهم |
|
معادلات دیفرانسیل |
9/11/84 |
یک شنبه |
10 صبح |
یازدهم |
سال 83 سال طلایی زندگی من بود، در این سال ، بیشترین چیزها را بدست آوردم ؛ چیزهایی که شاید شایستگی آن را ندارم!!
چند حادثه بسیار شیرین و یک حادثه بسیار تلخ !!
اردیبهشت ماه این خاطره انگیز بود !!
یکشنبه، 20 اردیبهشت 1383. پس از آشکار شدن نتایج کنکور کارشناسی ارشد ، که اسفند ماه سال قبل برگزار شده بود ، دوستان زیادی لطف و مهربانی خود را نثار من کردند. همان روز برای شرکت در مسابقات به تهران رفتیم. پنج شنبه 24 اردیبهشت 83 ، نتایج مسابقات اعلام شد .
باور کردنی نبود ، بهتر از آن چه که فکر می کردم . نشان خوشرنگی به من اعطا شد .
پس از ورود اعضای تیم به دانشکده ، در دانشکده شور وحال خاصی ایجاد شد. یادم است در روزدوشنبه 27 اردیبهشت ماه، با 4 استاد روبوسی کردم...
این روز های خوب، همچنان ادامه داشت . در روزهای پایانی سال ، اسفند ماه ، دوباره در آزمون کارشناسی ارشد شرکت کردم . این بار با اطمینان و آرامش بیشتر!! نتیجه بسیار خوبی در انتظارم بود ، که البته آن هم باور کردنی نیست ...
ادامه دارد ...
سید تقی کامل میر مصطفایی
نفر اول کنکور کارشناسی ارشد سال ۸۴ آمار
متولد ۶/۹/۱۳۶۱
نام پدر سید علی رضا
نفر سوم المپیاد آمار سال ۸۴
ساکن مشهد مقدس
« زندگی سرشار از زیبایی است؛ کافی است به آن نگاه کنیم … »
من، محمد کاظم انوری ، دانشجوی رشته ریاضی محض، در دانشکده ریاضی دانشگاه فردوسی مشهد هستم.
در ششم فروردین سال 1361 به دنیا آمدم. از روز های کودکی خاطرات جالبی به یاد دارم.
در سال 1368 وارد دبستان شدم ؛ دبستان " ابومسلم خراسانی " ؛ مدرسه به خانمان نزدیک بود و از آن جا دیده می شد . تا مدرسه کمتر از یک دقیقه راه بود !!!
تحصیلات راهنمایی را درمدرسه " امید انقلاب " سپری کردم. در آن جا معلمان خوبی داشتیم . در سال سوم راهنمایی ، در یک مسابقه ریاضی در مشهد شرکت کردم…
دبیرستان، روزهای پر التهابی را به خاطرم می آورد؛ " دبیرستان آیت ا… کاشانی " مدرسه بزرگ و قشنگی بود؛ سالن های بزرگ، کلاس های کوچک و پنجره های کوچک . در سال های اول و دوم دبیرستان ، در المپیادهای مختلفی شرکت کردم. آن روزها ، شور و شوق ویژه ای در سر داشتم، المپیاد ها خیلی جالب بودند . ..
المپیادهای ریاضی ، فیزیک، شیمی و رایانه ، همه دوست داشتنی بودند.
دوره کوتاه و قشنگ پیش دانشگاهی را در مدرسه " آیت الله خامنه ای " گذراندم . در آن جا چیزهای زیادی یاد گرفتم و برای ورود به دانشگاه آماده شدم …
در سال 1380 ، پس از اعلام نتایج آزمون سراسری ، وارد دانشگاه شدم.
دانشگاه محیط تازه و بزرگی بود . احساس تنهایی می کردم . تنهایی…تنهایی…
ترم های اول و دوم برایم وحشتناک بودند. روزهای پر التهابی را پشت سر گذاشتم . ترم سوم اوج این نگرانی ها بود.
بیشتر وقتم در خیابان ها و پارک ها می گذشت !!! تعجب نکنید ! اصلا ً نگران نباشید، در کنار درختان بودن ، خیلی لذت بخش است. طبیعت ، یک کلای بزرگ است که در آن هر چیزی یاد می گیریم ؛…
ترم چهارم ، یک فرصت رویایی بود ؛ یک خاطره باور نکردنی …